گفتاری از دختر عالی مقام حضرت امیرالمومنین(ع) حضرت زینب(س)
در شام خطاب به یزید معلون که فرمودند:
ای پسر آن کسی که جد من اسیرش کرد و سپس آزادش فرمود: آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پناه پرده و مکان مناسب قرار دهی؛ ولی دختران رسول خدا(ص) را در حال اسیری به این و آن سوی بکشانی. و پرده و پوشش آنها را از بین ببری و چهرهایشان را نمایان کنی و دشمنان آنها را شهر به شهر ببرند و بومی و غریب به آنها چشم بدوزند و دور و نزدیک صورتهای آنها را ببینند؟!
شگفتا، حضرت زینب(س) در میان آن همه مصایب کمرشکن که دید، به نداشتن حجاب اشاره میکند و آنچه او را زجر میدهد و دلش را میگدازد ناپوشیدگی چهرة آنان و نگاه نامحرمان به ایشان است.
(کجاست حضرت زینب تا ببیند که در این زمانه برخی دختران و زنان خود مایلند تا در معرض نمایش دیگران قرار گیرند ...)
ام کلثوم نیز خطاب به شمر گفت: هنگامی که ما را به شهر شام بردی از دری وارد کن که کمتر تماشاگر آنجا باشند تا به ما کمتر بنگرند. و بگو تا این سرهای «شهدا» را از بین کجاوههای بیرون ببرند تا مردم متوجه سر ما نشوند و به ما نظر نیفکنند. زیرا ما در اثر نگاه نامحرم بسیار رنج و عذاب کشیدیم.
دخترک امام حسین(ع) با اینکه شهادت پدر گرانقدر و عموی بزرگوارش حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش و...، اسیری در دست دشمنانی مثل عمربن سعد، شمر و هزاران جنایتکار و درندة دیگر، اهانت و ضرب و جر آنها، به آتش کشیدن خیمهها و به سرقت رفتن اموال، تشنگی، گرسنگی و صدها مصایب دیگر، جگر او را آتش میزند و سراسر وجودش را به درد میآورد. چیزی که بسیار پراهمیتتر است و به ساحت مقدس امام حسین(ع) از آن شکوه میکند، برهنه شدن سر اوست.
(چرا برخی از زنان و دختران قدر این دوران را نمی دانند